ناگفته هایی درباره مرگ عزیزان در دوران کرونا

یسکافه: «۲۰ اسفندماه ۹۸ شاهد مرگ مظلومانه و غریبانه پدرم بودم. در تمام عمرم انقدر غمگین نبودم. پدرم هیچ مراسمی نداشت و من نتوانستم با خانواده ام سوگواری کنم و آنها را در آغوش بکشم. من تجربه فوت مادرم را هم داشته ام؛ خیلی دردناک بود اما قضیه درباره پدرم خیلی فرق می کرد. درگذشت پدرم بدون مراسم ترحیم و تدفین برایم غیر قابل درک بود.»

به گزارش یسکافه به نقل از ایسنا، اینها را خانم جوانی تعریف می کند که پدرش را اواخر سال قبل بر اثر مبتلاشدن به بیماری کرونا از دست داده و با این که روزها از فوت پدرش می گذرد اما هنوز نتوانسته رفتن او را باور کند. هنوز غمگین است و مضطربانه از سوگی حرف می زند که بطور کامل آنرا طی نکرده است.

بسیاری از کسانی که این روزها عزیزانشان را بر اثر مبتلاشدن به کرونا از دست می دهند، در چنین شرایطی اند. آنان نمی توانند مراسم خاکسپاری برگزار کنند و حتی نمی توانند در آغوش کسی گریه کنند. این اتفاق تا مدت ها آنان را درگیر می کند و موجب می شود روند سوگواری در آنان با چالش های زیادی مواجه شود.

مرضیه حسن پور که دارای دکترای تخصصی پرستاری است، درباره چالش های سوگ در پاندمی ویروس کرونا می گوید: «کووید۱۹ تابحال افراد زیادی را در جهان گرفتار کرده است و مرگ و میر ناشی از آن هم قابل توجه است. در ایران تابحال بیش از پنج هزار نفر جان خودرا از دست داده اند. فکر ما حالا درگیر خیلی از خانواده هایی است که عزیزان خودرا در پاندمی کرونا از دست داده اند. حتی اگر شما بطور مستقیم تحت تاثیر کووید۱۹ قرار نگرفتید، شکی نیست که این مورد بر سلامت روان خیلی از ما تاثیر گذاشته است.»

او ادامه می دهد: «در بحران پاندمی کرونا وقتی در شرایط سوگواری قرار می گیریم، وضعیت روحی و عاطفی ما از قبل درگیر و خسته شده است. حالا اضافه شدن داغ یک عزیز سبب تشدید استرس و بی ثباتی بیشتری می شود که می تواند مقابله با آنرا نسبت به شرایط حتی سخت تر کند. از اضطراب خود بیماری گرفته تا نگرانی ها در مورد انزوای اجتماعی و اطمینان بخشیدن به کودکان. ما در ایران با تحریم و کرونا درگیریم و حالا شما داغ عزیزی را هم بر آن اضافه کنید که می شود بحران در بحران در بحران!»

خانم حسن پور توضیح می دهد: «مراقبت از سلامت روان در طول پاندمی کروناویروس از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. مهم ترین و مهم ترین چیز در این شرایط این است که به خودتان اجازه دهید تا آنچه را که برای شما اتفاق می افتد تصدیق و احساس کنید و آنرا با سیستم حمایتی و حامیان خود در بین بگذارید. خوب فکر کنید که چه کسی امکان دارد بهترین کسی باشد که برای پشتیبانی از شما در هرآنچه که تجربه می کنید، یاری گرتان باشد. شما در واقع به کسی احتیاج دارید که با او صحبت کنید و افکار، احساسات و نگرانی های خودرا با او در بین بگذارید.»

او بخش دیگری از صحبت های خودرا به آداب خاکسپاری در اسلام اختصاص می دهد و درباره چالش های افرادی که عزیزانشان را در این پاندمی از دست داده اند، می گوید: «سوگواری در تنهایی، چالش اداری در تحویل جسد، رعایت اصول قرنطینه، سوگ بی آغوش و سوگ ناشی از چند مرگ در یک خانواده همچون چالش هایی است که سوگواران متوفیان کرونایی با آن مواجهند و حتی دیده شده که شخصی در یک خانواده بر اثر مبتلاشدن به کووید۱۹ از دنیا رفته و یکی دیگر از اعضای خانواده از این داغ خودکشی کرده است که این خودش می شود داغ بر داغ!»

دکتر حسن پور معتقد است: «همه ما در زندگی به صورتی سوگ را تجربه می نماییم. هر آدمی در این فرآیند منحصر به فرد است و سوگ خودش را دارد. سوگ، فرایندی دردناک اما طبیعی در واکنش به فقدان است. اما آدم ها باید یاد بگیرند که با آن کنار بیایند و زندگی کنند.»

او اما راهکارهایی برای کم کردن چالش های این سوگ ارائه می دهد: «قرار دادن دفترچه خاطرات در منزل فرد متوفی، روشن کردن شمع و قرائت فاتحه با رعایت فاصله گذاری اجتماعی، صحبت کردن فرد سوگوار با سوگیاران حرفه ای یا فردی قابل اعتماد، ترتیب دادن سوگواری های مجازی و… راهکارهایی است که چالش سوگ را کمتر می کند. از طرفی آموزش پرسنل بیمارستان برای چگونگی اعلام خبر بد به خانواده ها، تسهیل سیستمی امور اداری ترخیص و تحویل جسد به بستگان و تاکید بر حضور روحانیون در بیمارستان و آرامستان برای مراسم خاکسپاری اهمیت دارد.»

اما دکتر مرتضی کریمی جامعه شناس و انسان شناس درباره مفهوم مرگ، مردن و عوامل موثر بر آن معتقد است: «جامعه ایرانی قرن هاست که عادت به برگزاری مراسم سوگواری برای درگذشتگان دارد. در چنین شرایطی از دست دادن عزیزان در ایران و کشورهایی که شرایط فرهنگی مشابه ایران را دارند، دشوارتر است چون بسیاری از جوامع روی مناسک اجتماعی حساب زیادی باز کرده اند. معنا داشتن احساس یک واقعیت است یعنی من احساس کنم واقعیت پایداری در این جهان وجود دارد اما چیزهایی هستند که در پروسه معناسازی اختلال ایجاد می کنند. من وقتی شب می خوابم باید اطمینان داشته باشم بامداد که بیدار می شوم، شهر سر جایش باشد، زندگی روال عادی خودرا طی نماید و همه چیز نظم و ترتیب خودش را داشته باشد.»

این جامعه شناس ادامه می دهد: «ما در طول زندگی میلیون ها فکر می نماییم تا زندگی را برای خودمان معنادار نماییم. مرگ، قطعی ترین اتفاق در زندگی هر انسانی است و ما از آن آگاهیم. نقش مرگ آنقدر در زندگی انسان ها مهمست که پزشکی مدرن به کمک ما آمده تا بتواند عمر را طولانی تر کند. مرگ در جامعه مدرن مهم ترین تابوی اجتماعی است.»

آقای کریمی درباره چاره اندیشی جامعه در زمان مرگ توضیح می دهد: «مرحله سوگ در زمان فوت کسی اصلا فردی نیست. هر انسانی با از دست دادن کسی که دوستش دارد، متاثر می شود. مناسک اجتماعی هم مجموعه ای از فعالیتهای نمادین است که برای بازسازی واقعیت برگزار می گردند. در واقع وقتی عزیزی را از دست می دهیم انگار در آستانه وارد شدن به دنیای جدیدی هستیم. عزیزان ما هر روز نمی میرند و هر روز متولد نمی شوند. برای همین این تجربیات برای ما ناآشنایند. مناسک اجتماعی همیشه به کمک ما می آیند برای اهلی کردن ناگواری ها.»

او همین طور می گوید: «برگزاری مناسک ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن فیزیکی است که همان انتقال بدن شخص از دست رفته بجای دیگری است که به آن خاکسپاری می گوییم. در پروسه خاکسپاری ما به لحاظ فیزیکی از عزیزمان جدا می شویم. بعد دیگر آن نیز روانی است که مرگ را برای ما باورپذیر می کند. جدایی خیلی سخت است و برگزاری مراسم به ما کمک می نماید که باور نماییم عزیز ما واقعا از این دنیا رفته و می پذیریم این اتفاق یک دفعه برای همیشه است. وداع با جسد به باور کردن موضوع بسیار کمک می نماید.»

به گفته دکتر کریمی برگزاری مناسک اجتماعی فرآیند سوگواری را برای بازماندگان راحت تر می کند اما این در شرایطی است که افرادی که عزیزانشان را در این دوران از دست داده اند این دوره باورپذیری را طی نمی کنند و حتی نمی توانند برای آخرین بار چهره فرد متوفی را نگاه کنند: «اتفاق خوبی که وجود دارد آخرین وداع با فرد متوفی است به صورتی که پیش از ریختن خاک روی جسد در قبر، یک دفعه روی صورت میت را باز می کنند تا بازماندگان برای آخرین بار او را نگاه کنند. این کار موجب می شود آخرین تصویری که در ذهن اطرافیان از آن شخص ثبت می شود یک صورت رنگ پریده، سرد و بدون جریان خون باشد که این تصویر در واقع پلی بین زندگی و مرگ یک آدم است. دیدن این تصویر، مرگ عزیز را باورپذیر می کند.»

دکتر آزاده ملکیان روانپزشک نیز درباره نقشی که می توانیم در این دوران برای یک فرد سوگوار داشته باشیم، توضیح می دهد: «بیشترین نقشی که می توان در این روزها برای فرد سوگوار داشت، گوش کردن است. ما باید گوش باز برای شنیدن حرف های فرد سوگوار داشته باشیم و این کار بسیار ارزشمندی است. این روزها با فقدان های تروماتیک مواجهیم. تروما یعنی صدمه ای که به روان وارد می شود و از ظرفیت های معمول روان سهمگین تر است.»

این روانپزشک می گوید: «امکان ندارد هیچ یک از ما سوگ را تجربه نکرده باشیم. سوگ، موج است. یعنی مثل موج بلند می شود و فروکش می کند. موج های بلند سوگ به ترتیب کوتاه و کوتاه تر می شوند. برگزاری مراسم عزاداری به شما کمک می نماید همه عواملی که امکان دارد سوگ بر سر شما آوار کند، یکجا ببینید. با برگزاری مراسم، سوگ فشرده تر، کوتاه تر و غمناک تر طی می شود. البته هر فردی سوگ را یک طور تجربه می کند.»

خانم ملکیان تاکید می کند: «مواظب باشیم وقتی با سوگوارها صحبت می نماییم در نقش یک درمانگر فرو نرویم و فقط حامی باشیم. یعنی به فرد سوگوار اطمینان دهیم که می دانیم شرایطش دشوار است و او را درک می نماییم. امکان دارد فرد سوگوار از احساساتش به شما بگوید مثل اینکه قلبم دارد می ایستد یا نفسم بالا نمی آید. به او اطمینان دهید که این طور نیست و مواظب باشید به خودش آزار نزند.»

پی نوشت: اطلاعات این گزارش برگرفته از وبیناری است که از طرف کارگروه «سوگ» مدیریت کرونای دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شده است.

منبع:

نظری بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.